شب هاي پرستاره |
Monday, April 14, 2003
● اصلاٌ باورم نمیشه اینهمه وقت ننوشتم! بیشتر از دو Ù‡Ù�ته ! اینقدر سرم شلوغ بود Ú©Ù‡ Ù†Ù�همیدم چطوری گذشت! البته همش این نیست! اÙ�سرده هم هستم یه Ú©Ù…! Øالا Øدس بزنید چرا امروز Øالم بهتره ! چون عاشق شدم ! عاشق یه کسی Ú©Ù‡ از هر Øرکتی Ú©Ù‡ میکنه Øرصم میگیره! خیلی ناپخته است رÙ�تارش! پس من از چیش خوشم میاد؟! نمیدونم! آدم از این اØمق تر دیدین!ØŸ
........................................................................................اØتمالاٌ Ù�ردا Ú©Ù‡ میام دانشگاه پوزم Ùˆ میزنه ( همهء کاراش در جهت پوززنیه!) Ùˆ من Øرصم میگیره Ùˆ من عشق Ùˆ عاشقی یادم میره! خوبیش Ù�قط اینه Ú©Ù‡ اØساسهای سال اولی بودنم توی شریÙ� رو زنده میکنه! یادش بخیر... باید برم! دلم به جورایی شور میزنه...! □ نوشته شده در ساعت 9:12 PM توسط Parisaa
Comments:
Post a Comment
|