شب هاي پرستاره |
Wednesday, March 26, 2003
● بوی باران ØŒ بوی سبزه ØŒ بوی خاک
........................................................................................شاخه‌های شسته ØŒ باران خورده ØŒ پاک آسمان آبی Ùˆ ابر سپيد برگهای سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمه Ùˆ بانگ پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می‌رسد اينک بهار خوش به ‌ØالÙ� روزگار ... خوش به ØالÙ� چشمه ها Ùˆ دشتها خوش به ØالÙ� دانه ها Ùˆ سبزه ها خوش به Øال غنچه های نيمه باز خوش به Øال دختر ميخک Ú©Ù‡ می‌خندد به ناز خوش به ØالÙ� جانÙ� لبريز از شراب خوش به ØالÙ� Ø¢Ù�تاب ... ای دريغ از «تو» اگر چون Ú¯Ù„ نرقصی با نسيم ای دريغ از «من» اگر مستم نسازد Ø¢Ù�تاب ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار ... گر نکوبی شيشهء غم را به سنگ Ù‡Ù�ت رنگش می‌شود Ù‡Ù�تاد رنگ ... □ نوشته شده در ساعت 10:24 PM توسط Parisaa
Comments:
Post a Comment
|