شب هاي پرستاره


Wednesday, March 05, 2003

● من 2-3 Ù‡Ù�ته بود خیلی اÙ�سرده بودم! دیروز پریروزا برگشتم به روال عادی برنامه ! در Ø·ÛŒ دوران اÙ�سردگی موهامو سیاه کردم! (هر جوری میخواین تعبیر کنین!) سیاهش یه جورایی غیر طبیعیه! برای همین اولا احساس میکردم قیاÙ�Ù… شبیه جادوگرا شده! ولی از اونجایی Ú©Ù‡ آدم به همه Ú†ÛŒ عادت میکنه ... حالا دیگه بد به نظر نمیرسه!
شنبه من و دو تا هم اتاقی ایتالیایی م و کریس ( بهترین دوستم که باباش ایتالیاییه!) و لوکا (شاگرد جدید و هم اتاقی دانشگاهم که تازه از ایتالیا اومده) و مارکو( استاد ایتالیاییم!) ر�تیم موزه !( Metropolitan meuseum of history and national Art ) باحال بود. خیلی بزرگه! یه عالمه بخشهای مختل� داره ! نقاشی و مجسمه سازی و ....یه مجموعه از کارهای داوینچی رو هم داشتند که خیلی باحال بود. من کلی آرزوم بود که کارای واقعی ونگوک و مونه رو ببینم که خیلی هیجان انگیز بود! یه تیکه داره که بخش هنر مصره و کلی چیزای باحال از اهرام و مومیایی و این چیزا داره و مهمترین چیزی که داره یه معبده که یه جورایی باشکوهه ! باورتون میشه که برداشتن یه معبد به اون بزرگی رو از مصر آوردن آمریکا!؟ من دو تا شاخ از مغز سرم شروع کرد به روییدن!! خلاصه من شروع کردم به نق زدن به کریس! که یعنی چی معبد به این گندگی رو برداشتین آوردین اینجا که بگین ما هم داریم؟! مال مصره و اینها ...!! برگشت گ�ت 16000000$ خریدیمش از مصر سال 1967 !! جریان این بوده که دولت مصر یه سد میسازه و این معبد داشته غرق میشده و شروع میکنن کمک خواستن از سازمان ملل که آی میراث �رهنگی ر�ت زیر آب! آمریکا هم 16000000$ پیشنهاد میده و 16000000$ هم خرج میکنه برای انتقالش به نیویورک! دونه دونهء سنگها رو جدا میکنن و دوباره وصلش میکنن!
خلاصه حسابی ضایع شدم !!



........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home