شب هاي پرستاره


Thursday, February 20, 2003

● یه نوشتهء Ù†ÛŒ لبک به نظرم جالبه!
" ...در دانشگاه استادي داشتيم، نكته سنج. گاهي اوقات كه دخترها خيلي خوشبينانه راجع به مسائل اجتماعي حر� مي زدند، يادآوري مي كرد كه برخوردهايتان را بازبيني كنيد؛ ببينيد به كي�يت كارتان دقت كرده اند يا به دختر بودنتان … ."
من میخوام خوشبین باشم و این نظر رو تایید کنم . دلیلش یه تجربهء کاملا شخصیه. نمیخوام هم به کسی یا گروهی توهین کنم. ایران که بودم �کر میکردم ( و همچنان میکنم ) برخورد مردها با زنها خیلی بده. به این دلیل که تعادل و ثبات توش وجود نداره ؛ به این معنی که آدمها معمولا 2 دسته بودند؛ اونهایی که اصلا با زنها حر� نمیزدند مگر اینکه واقعا ضروری باشه ؛ که در اونصورت هم با بی احترامی همراه بود یا اینکه اینقدر رک و بی پروا بودند که بعد از یه مدتی سخت میشد برخوردها رو کنترل کرد! تعداد آدمهای نرمال واقعا کم بود.
اینجا که اومدم �کر کردم چه خوب! بالاخره آدمها به من نگاه میکنند و حر� میزنند بدون اینکه به جنسیتم نظر داشته باشند. بذارین این رو بگم که این برام خیلی مهمه. تا اینکه ترم پیش دوستم و هم اتاقیم �ارغ التحصیل شد و ر�ت و من حالا تنها دختر دانشکده هستم . به نظر عجیب میاد یه کم ولی قابل قبوله. چون اینجا یه دانشگاه صنعتیه و اصولا درصد دخترها پایینه! ( بر عکس ایران! ) حدود 17%! البته یه استاد زن هم داریم ولی خیلی ساکته و تو کارای اجتماعی اصلا وارد نمیشه و یه جورایی عجیب غریبه .
من سعی کردم اینجا �عال باشم چون دانشکده خیلی غیر �عال بود! یه گروه درست کردیم ما بچه های دکترا و سمینار و نمیدونم از این چیزا و ات�اقا تحویل گر�ته شدیم و کلی پول. و من به عنوان پرزیدنت گروه عملا وارد جلسه های دانشکده شدم و توی 1-2 سال گزشته به خاطر ما 30000$ پول به باجت دانشکده رسید .
خلاصه اینکه اخیرا توی کارای ه�تگی یا سمینارا یا وقت عصرونه نگاه آدمهای دانشکده رو روی خودم به عنوان یه دختر احساس میکنم!
ابدا منظورم این نیست که احساس میکنم بهم توهین میشه یا مثلا برخورد بد یا بی احترامی بهم میشه. به اضا�ه اینکه با آدمهای تحصیل کرده و باشخصیت طر� هستم ( که خوب میتونید ب�همید یعنی چه! طر� حداقل 20 سال درس خونده و توی محیط علمی بوده ) . اما میتونم (و به نظرم هر دختری میتونه ) �رق بذارم بین نگاه آدمها.
این احساس روی خیلی از چیزهای شخصی من تاثیر میزاره ؛ مثلا من دیگه آرایش نمیکنم یا نوع لباس پوشیدنم محدودتر میشه و این کاملا به طور طبیعی رخ داده یعنی من تحت �شار نبودم برای این تصمیم و حتی بهش �کر نکردم، خودش ات�اق ا�تاد.
نهایتا من از بودن توی دانشکده لذت میبرم ، یعنی برام ناخوشایند نیست یا احساس بدی ندارم و دلیل این �رایند هم "تنها دختر" بودنه ( اقلیت بودن اصولا جلب توجه میکنه!) و من قبلا این احساس رو نداشتم.
اما...
�کر نمیکنم توی شرایط مشابه ( مثلا پسری رو تصور کنید که پرستاری میخونه!) دخترها همچین برخوردی بکنند. اصلا چنین چیزی بی معنیه.
یه سوال برام پیش اومده ، کسی میتونه به من بگه دلیلش چیه !؟
یا اینکه شاید من اصلا دارم چرند میگم! خلاصه نظر بدین لط�ا!





........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home