شب هاي پرستاره


Monday, February 03, 2003

● بقیهء داستان:

خلاصه این کیکی عزیز چند بار تمرین از روی دیگران نوشت و کسی چیزی نگ�ت. تا اینکه یه بار یه سری تمرین اساسی داد استاد عزیز و باربارا اینطور که خودش میگه حداقل 5-6 ساعت وقت گذاشت روش و آخرش هم نص�ه نیمه موند. ریاضی هم اینطوریه که هر قدر هم خودت رو بکشی تا ادعاهاتو ثابت نکنی انگار هیچ کاری نکردی ! بنابر این ممکنه 2-3 ساعت زحمت بکشی و آخرش هم هیچی! شاید این یکی از دلایلی باشه که اغلب راهها به کپ زدن ختم میشه!
خلاصه باربارا اومد دانشگاه و کلی عصبانی که این چه وضعشه و اینها که دید کی کی عزیز طبق معمول از روی یکی دیگه از بچه ها داره مینویسه. کلی عصبانی شد و همون موقع ر�ت به استاد عزیز شکایت کرد که تمرین باید با توانایی آدمها جور در بیاد و حالا "ایکس" و "وای" تمرین حل نمیکنند و شکایت هم نمیکنند ولی این سیستم "غلطه"! از قضا استاد عزیز آدم باحالی بود و نشست به حر�ش گوش کرد و بهش گ�ت که نمیتونه بره یقهء کی کی رو بگیره و بگه چرا اینکار و میکنه ! ولی اون جریان رو میدونه و از این حر�ها و ....
نتیجه :
1 - برخوردی که باربارا کرد رو خیلی از آدمهای اینجا میکنند و در نتیجه اینکار ( کپ زدن) کم کم به یه کار بد تبدیل میشه.
2- سیستم ارزش گذاری یه جورایی عادلانه است. یعنی اگر کسی زحمت بکشه جوابشو میگیره در صورتیکه تو ایران اینجوری نیست. مثلا من خودم سر درس توابع مختلط تا حد خیلی خوبی تمرین حل کردم و کلی درس رو بلد بودم ولی امتحان میان ترمم رو گند زدم و بنابراین شدم 13! استاد عزیز درس حتی تلاشی برای شناختن شاگردای دخترش نمیکرد چون خیلی مذهبی بود و میترسید یه جورایی . نمیدونم از چی!! مثلا خیلی به ندرت اگه میر�تین دم در اتاقش میگ�ت ب�رمایید تو! حالا اگر هم حر�ی داشتی که میخواستی بهش بزنی بیخیاب میشدی!
حالا شاید یکی بگه که این چه ربطی داره به موضوع ! من با توجه به اینکه 3-4 ترمه دارم درس میدم و 2 تا سیستم درسی رو دیدم به این نتیجه رسیدم که وقتهایی که به شاگردام نزدیک بودم و بهشون نشون دادم که برام مهمه که اونها اون چیزی رو که من دارم بهشون درس میدم رو یاد بگیرن و باهاشون دوست بودم معمولا نتیجهء بهتری گر�تم. همین در مورد درسهایی که با استادهام داشتم . اونهایی که بهم توجه نشون دادن یه جورایی شدمندشون شدم.
3- همهء راهها باید به رم ختم بشه! یه سری آدم بودن و هستن به نام المپیادی عزیز یا توی همون دار و دسته که یه سری راههای مساله حل کردن بلد بودن و بنابراین اگه ما 3 ساعت وقت صر� میکردیم برای حل یه سری تمرین اونها 1 ساعت یا کمتر و بدبختی اینجا بود که خیلی از استادا توان اونها رو میسنجیدند نه ما رو! حالا که تموم شده ولی این قصه سر خیلی درازی داره!!
4- اما هنوز به نظر من تقلب توی هر شکلیش کار بدیه!!







........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home